عثرات

لغت نامه دهخدا

عثرات. [ ع َ ث َ ] ( ع اِ ) ج ِ عثرة. لغزش. ( از غیاث اللغات ). || خطا و سهو. ( ناظم الاطباء ) : تا در حضرت پادشاه عثرات ایشان را شفیع شد. ( جهانگشای جوینی ). سلطان عفو و اغضا کرد و از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به عثرت و عثرة شود.

فرهنگ معین

(عَ ثَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ج . عثرت .

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عثرت ۱ - لغزشها بسر در افتادگی ها . ۲ - خطاها سهوها .
جمع عثره خطا و سهو

ویکی واژه

عثرت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم