عاشق کش

لغت نامه دهخدا

عاشق کش. [ ش ِ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده عاشق :
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر ترش خون میچکید.حافظ. || آنکه عاشق خود را به محبتی ننوازد و بر وی ستم کند. جفا کننده در حق عاشق :
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست.حافظ.

فرهنگ معین

( ~ . کُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی معشوقی که عاشق خود را می کشد یا به عاشق خود جور و ستم می کند.
۲. [مجاز] بسیار زیبا یا جذاب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کشنده عاشق قاتل عاشق . ۲ - معشوقی که عاشق خود را به محبتی ننوازد آن که بر عاشق خویش ستم کند .

ویکی واژه

آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشقی فال عشقی فال نوستراداموس فال نوستراداموس