طبع نواز

لغت نامه دهخدا

طبعنواز. [ طَ ن َ ] ( نف مرکب ) مهربان. دمساز. سازگار. دلخواه :
گر نفسی طبعنواز آمدی
عمر ببازی شده بازآمدی.نظامی.طبعنوازان و ظریفان شدند
با که نشینی که حریفان شدند.نظامی.چون سخن گفته شد به رفق و به راز
سخن دلفریب طبعنواز.نظامی.چند از آن داستان طبعنواز
گفت و آن نازنین شنید بناز.نظامی.

فرهنگ معین

( ~ . نَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) دلخواه .

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن چه که طبیعت را نوازش کند دلخواه .

ویکی واژه

دلخواه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم