صک

لغت نامه دهخدا

صک. [ ص َک ک ] ( ع اِ ) چک. ج ، اصک. صکوک. صکاک. ( منتهی الارب ). نامه. قباله. ( غیاث اللغات ) ( زمخشری ). چک. ( دهار ).
- لیلة صک ؛ شب برات یعنی شب نیمه شعبان. ( مهذب الاسماء ).
|| ( مص ) سخت زدن چیزی را و کوفتن. ( منتهی الارب ). کوفتن و زدن. ( غیاث اللغات ). زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). جنگ کردن و کوفتن. ( مصادر زوزنی ). زدن. کوفتن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || فراز کردن در را. ( منتهی الارب ). صککت الباب ؛ ای اطبقته. ( تاج المصادر بیهقی ). || نبشتن چک را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(صَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - چک ، برات . ۲ - نامه ، قباله ، ج . اصک ، صکوک ، صکاک . ،لیلة ~ الف - شب برات ، شب نیمة شعبان . ب - نوشتن چک را.

فرهنگ عمید

[قدیمی]
۱. برات، چک.
۲. قباله.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) چک برات . ۲ - نامه قباله جمع : اصک صکوک صکاک . یا لیله صک . شب برات شب نیمه شعبان . ۳ - نوشتن چک را .

ویکی واژه

چک، برات.
نامه، قباله ؛
اصک، صکوک، صکاک. ؛لیلة ~ الف - شب برات، شب نیمة شعبان. ب - نوشتن چک را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال چوب فال چوب فال پی ام سی فال پی ام سی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی