صاید

لغت نامه دهخدا

صاید. [ ی ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صید است :
رفت و دانه خورد و اندر دام ماند
صایدش کشت و بخورد و کام راند.( مثنوی ).رجوع به صائد...شود.
صاید. [ ی ِ ] ( اِخ ) نام کعب بن شراحیل است از بطن همدان. رجوع به صائدی و رجوع به الانساب سمعانی شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ] (اِفا. ) شکارکننده ، شکاری .

فرهنگ فارسی

صاید، صیدکننده، شکارکننده
( اسم ) شکار کننده شکاری .
نام کعب بن شراحیل است از بطن همدان

ویکی واژه

شکارکننده، شکا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی