شیطانک

لغت نامه دهخدا

شیطانک. [ ش َ / ش ِ ن َ ] ( اِ مرکب ) عنکبوت. ( یادداشت مؤلف ). || قسمتی متحرک از تفنگ که به اراده تیرانداز بسختی بر پستانک خورد و آتش از چاشنی جهاند. در تفنگ و امثال آن ،آهنی که با کشیدن پاشنه بر چاشنی بسختی فرودآید و آنرا مشتعل کند. ( یادداشت مؤلف ). دنگ. چخماق. || ( اصطلاح موسیقی ) درساز، پرده نخستین تار یا چیزی شبیه خرک بالای دسته.( یادداشت مؤلف ). سیمگیرساز. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگستان زبان و ادب

{nut} [موسیقی] قطعه ای در برخی از زه صداها، بین سرپنجه و دستۀ ساز که زه ها بر روی آن قرار می گیرند و یکی از عوامل محدودکنندۀ طول زه مرتعش است

دانشنامه عمومی

Simrad نام قطعه ایست در سازهای موسیقی که وظیفه نگهداری و تقسیم بندی سیم ها را در بالای دستهٔ ساز بر عهده دارد. جنس Simrad معمولاً از استخوان است اما امروزه با پلاستیک هم ساخته می شود. درسنتور و دیگر سازهای سنتی هم Simrad وجود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود استخاره کن استخاره کن فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت