شکران
شکران. [ ش َ ] ( ع ص ) صفت است از شَکِر، و مؤنث آن شَکری ̍ است. ( از اقرب الموارد ): ضرع شکران ؛ پستان پر از شیر. ( ناظم الاطباء ).
شکران. [ش ُ ] ( ع اِمص ) سپاسداری. مقابل کفران. ( منتهی الارب )( آنندراج ). شکر. سپاس. سپاسگزاری. ( یادداشت مؤلف ).تشکر. ( ناظم الاطباء ). خلاف کفران. ( اقرب الموارد ).
- شکران نعمت ؛ سپاسداری نعمت. ( ناظم الاطباء ).
شکران. [ ش ُ ] ( ع مص ) شکر. شُکور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سپاسداری کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به شکر شود.
(شُ ) [ ع . ] (مص ل . ) سپاسگزاری کردن ، شکر گفتن ، مق . کفران .
شکر کردن، شکر گفتن، سپاسگزاری کردن، سپاس داری.
شکرکردن، سپاسگ اری، شکرگفتن، سپاسداری، ضدکفر
( مصدر ) سپاسگذاری کردن شگر گفتن مقابل کفران .
شکر شکور سپاسداری کردن .
سپاسگزاری کردن، شکر گفتن ؛ م
کفران.