شنا کردن

لغت نامه دهخدا

شنا کردن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله حرکات دست و پا. آب بازی کردن : طَمْطَمة؛ شنا کردن. عوم. ( منتهی الارب ). رجوع به شناب ، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شنا شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شناه کردن : هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه . ( سنایی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم