لغت نامه دهخدا شستشو. [ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) یا شستشوی. شست وشو و غسل. ( ناظم الاطباء ). شست وشوی. ( فرهنگ فارسی معین ).- شستشو کردن ؛ غسل کردن. شستن تن : شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.حافظ.|| پاکیزگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شست وشوشود.