لغت نامه دهخدا
سهام. [ س َه ْ ها ] ( ع ص ) تیرانداز. ( غیاث ) ( آنندراج ). کمانکش. کماندار. تیرانداز. ( ناظم الاطباء ).
سهام. [ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ سهم ،به معنی تیر. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( دهار ) :
هست سهام تو در دو دیده حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت.مسعودسعد.بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || ج ِ سهم ، به معنی حصه. بهره.
سهام. [ س ُ ] ( ع اِمص ) لاغری و باریکی. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || تغییر چهره. ( غیاث ) ( آنندراج ). تغییر رای. ( منتهی الارب ). || بیماری شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).، سه ام. [ س ِ اُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سوم. سیم : جواب سه ام آن است که... ( ابوالفتوح رازی ). پس علی روز سه ام [ بعد از ضربت عبدالرحمن ملجم ] از جهان بیرون رفت. ( مجمل التواریخ و القصص ).