سمپاتیک

لغت نامه دهخدا

سمپاتیک. [ س َ ] ( فرانسوی ، ص نسبی ) جذاب. جالب توجه. ( فرهنگ فارسی معین ). || دستگاه مرکزی عصبی نباتی ( خودکار ) که تحت اراده شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون بشکل زنجیری از بالا بپائین کشیده شده. این عقده ها شبیه بدانه تسبیح میباشند. دستگاه سمپاتیک از طرفی بوسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرف دیگر رشته رشته شده و بشکل شبکه ای اطراف عروق و احشاء را فرامیگیرد و شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضاء تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده های محیطی وجود دارند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(سَ ) [ فر. ] ۱ - (ص . ) محبت آمیز، جالب توجه . ۲ - (اِ. ) دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد.

فرهنگ عمید

۱. دوست داشتنی، جذاب.
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمت های مختلف بدن می شود.

فرهنگ فارسی

محبت آمیز، دارای پیوستگی، محبت انگیز، همدردی
۱ - ( صفت ) جذاب جالب توجه . ۲ - ( اسم ) دستگاه مرکزی عصبی نباتی ( خود کار ) که تحت اراده شخص نیست . مرکز این دستگاه عبارت از ۲۳ زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون فقرات به شکل زنجیری از بالا به پایین کشیده شده . این عقده ها شبیه به دانه تسبیح میباشد . دستگاه سمپاتیک از طرفی به وسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرفی دیگر رشته رشته شده و به شکل شبکه ای اطراف عروق و احشائ را فرا میگیرد شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضائ تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده هایمحیطی وجود دارند .

ویکی واژه

محبت آمیز، جالب توجه.
دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره‌ها قرار دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم