سلسل

لغت نامه دهخدا

سلسل. [ س َ س َ ] ( ع ص ، اِ ) آب شیرین و روشن و سرد و خوش که به گلو روان فروشود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
زرشک سلسل زرین و رود صلصل جی
سرشک دجله روان است بر رخ بغداد.( ترجمه محاسن اصفهان ص 10 ).|| می نرم و روان فروشونده بگلو. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(سَ سَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - آب گوارا. ۲ - شراب خوشگوار.

فرهنگ عمید

۱. آب روان گوارا.
۲. می خوشگوار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آب گوارا . ۲ - شراب خوشگوار .
آب شیرین و روشن و سرد و خوش که بگلو روان فرو شود .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)

ویکی واژه

آب گوارا.
شراب خوشگوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت