سق

لغت نامه دهخدا

سق. [ س َق ق ] ( ع مص ) سرگین افکندن مرغ. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

(سَ قّ ) (اِ. ) (عا. ) سقف دهان ، کام . ،~ کسی را با چیزی برداشتن سخت عادت داشتن شخص به آن چیز.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) [عامیانه] قسمت درونی فک اعلی، سقف دهان، کام.
۲. [قدیمی] سقف.
۳. [قدیمی] سقف خانه.
۴. [قدیمی] گنبد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سقف دهان کام . یا سق سیاه داشتن . کسی که نفرینی درباره دیگری کند همان شود بدو گویند : چه سق سیاهی داری ? . یا سق اش را با فحش برداشته اند . بسیار بد دهن است .
سرگین افکندن مرغ

ویکی واژه

(عا.)
سقف دهان، کام. ؛~ کسی را با چیزی برداشتن سخت عادت داشتن شخص به آن چیز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال اعداد فال اعداد فال حافظ فال حافظ