سرافکندگی

لغت نامه دهخدا

سرافکندگی. [ س َاَ ک َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت به زیر افکندن سربخاطر تواضع یا شرم. شرمندگی. شرمساری :
مه نو ز راه سرافکندگی
به گوش اندرون حلقه بندگی.فردوسی.دلیری است هنجار لشکرکشی
سرافکندگی نیست در سرکشی.نظامی.مبین سرو را در سرافکندگی
چنان شاه را درچنین بندگی.نظامی.سرافکندگی کن که زلف نگار
سرافرازیش در سرافکندگی است.خواجوی کرمانی.

فرهنگ معین

( ~ . اَ کَ دَ یا دِ ) (حامص . ) ۱ - شرمساری . ۲ - فروتنی .

فرهنگ عمید

۱. شرمساری، شرمندگی.
۲. فروتنی.

فرهنگ فارسی

۱ - شرمساری خجلت . ۲ - فروتنی تواضع .

ویکی واژه

شرمسا
فروتنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم