ستوان

لغت نامه دهخدا

ستوان. [ س ُت ْ ] ( ص ) بمعنی استوار است که مضبوط باشد. || محکم. || معتمد و امین. || باور داشتن. ( آنندراج ) ( برهان ).
ستوان. [ س ُت ْ ] ( اِ ) امروز بدرجه نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است ، ستوان یکم ( نایب اول )، ستوان دوم ( نایب دوم )، ستوان سوم ( نایب سوم )، پائین تر از ستوان «استوار یکم » و بالاتراز ستوان یکم «سروان ». ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). ستوان دریایی ، ناوبان. ستوان شهربانی ، رسدبان.

فرهنگ معین

(سُ ) ۱ - (ص مر. ) استوار محکم . ۲ - امین . ۳ - (اِ. ) درجه ای است از درجات افسری .

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) افسری که درجه اش بالاتر از استوار و پایین تر از سروان است: ستوان یکم، ستوان دوم، ستوان سوم.
۲. (صفت ) [قدیمی] محکم.
۳. (صفت ) [قدیمی] پایدار، پابرجا.
۴. (صفت ) [قدیمی] امین.

فرهنگ فارسی

محکم، پایدار، پابرجا، امین، افسربالاترازاستوار
۱ - ( صفت ) استوار محکم . ۲ - مضبوط. ۳ - معتمد امین . ۴ - درجه ایست از درجات افسری نایب . یا ستوان یکم . درجه ایست پایین تر از سروان و بالاتر از ستوان دوم . نایب اول . یا ستوان دوم . درجه ایست پایین تر از ستوان یکم و بالاتر از ستوان سوم . یا ستوان سوم . درجه ایست پایین تر از ستوان دوم و آن پایین تر از افسری است و پایین تر از استوار یکم است .

ویکی واژه

استوار محکم.
امین.
درجه‌ای است از درجات افس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم