سایق

لغت نامه دهخدا

سایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به سائق شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . سائق ] (اِفا. ) محرک ، سوق - دهنده .

فرهنگ عمید

۱. سوق دهنده، جلوبرنده.
۲. (اسم، صفت ) چاروا.
۳. (اسم، صفت ) رانندۀ اتومبیل.

فرهنگ فارسی

سوق دهنده، راننده، راننده چاروا، راننده ماشین
۱ - سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق .

فرهنگ اسم ها

اسم: سایق (پسر) (عربی) (تلفظ: sāyeq) (فارسی: سايق) (انگلیسی: sayegh)
معنی: سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال فنجان فال فنجان فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت