سافله

لغت نامه دهخدا

( سافلة ) سافلة. [ ف ِل َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث سافل. رجوع به سافل شود. || دبر مردم. ( مهذب الاسماء ). بن مردم. ( منتهی الارب ). المقعدة و الدبر. ( قطر المحیط ). سوراخ. ( دهار ). || سافلة الرمح ؛ زیر نیزه. ( دهار ). بن نیزه. ( مهذب الاسماء ). نیمه نیزه که متصل به آهن بن نیزه است. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ) ( قطر المحیط ).

فرهنگ معین

(فِ لَ ) [ ع . سافلة ] (اِ. ) مقعد.

فرهنگ عمید

۱. = سافل
۲. دبر، مقعد.
۳. قسمت پایین چیزی.
۴. قسمت پایین نهر.
۵. قسمت پایین نیزه.

فرهنگ فارسی

مونث سافل، دبر، مقعد، قسمت پایین، قسمت پایین نهر
۱ - مونث سافل . ۲ - دبر مردم بن مردم مقعد .

ویکی واژه

سافلة
مق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم