روفته

لغت نامه دهخدا

روفته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) رُفته. روبیده. پاک کرده شده. جاروب شده : صاعه ؛ جایی که زنان برای پنبه زدن روفته و آماده کرده باشند. ( منتهی الارب ). رجوع به رفته شود.
روفته. [ ت َ ] ( اِخ ) شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم