رهیده

لغت نامه دهخدا

( رهیدة ) رهیدة. [ رَ دَ ] ( ع ص ، اِ ) زن جوان نازک اندام تازه روی. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || نوعی از طعام که از گندم کوفته و شیر ترتیب دهند. ( ازاقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
رهیده. [ رَ دَ / دِ ] ( ن مف / نف )نجات یافته. خلاص شده. ( فرهنگ فارسی معین ). فائز. مستخلص. ( یادداشت مؤلف ). منجو. ( منتهی الارب ): انهیار؛ رهیده شدن. انقیاص ؛ رهیده شدن. انبشاق ؛ رهیده شدن بندآب. ( تاج المصادر بیهقی ). هور؛ رهیده شدن. ( دهار ).

فرهنگ عمید

رهاشده، آزادشده، نجات یافته.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نجات یافته خلاص شده .
زن جوان نازک اندام تازه روی

ویکی واژه

نجات یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت