رنجاندن

لغت نامه دهخدا

رنجاندن. [ رَ دَ ] ( مص ) رجوع به رنجانیدن شود.

فرهنگ عمید

رنج دادن، به رنج انداختن، آزرده ساختن: چو دانی که بر تو نمانَد جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴ حاشیه ).

فرهنگ فارسی

رنج دادن، رنجانیدن، رنج دهنده، آزرده شده
( مصدر ) رنج دادن آزردن .

ویکی واژه

ferire
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم