رستاد

لغت نامه دهخدا

رستاد. [ رَ ] ( اِ ) راستاد و راتب و وظیفه و روزیانه. ( ناظم الاطباء ). وظیفه و راتبه باشد و آنرا راستاد نیز گویند.( فرهنگ جهانگیری ). مخفف راستاد است که به معنی وظیفه و راتبه باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به معنی راستاد یعنی وظیفه و راتبه است. ( از شعوری ج 2 ص 4 ). مخفف راستاد است که به معنی وظیفه و راتب و روزیانه باشد. ( برهان ). و رجوع به راستاد و مترادفات کلمه شود.

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) جیره ، مقرری .

فرهنگ عمید

وظیفه، مستمری، راتب، راتبه، جیره و مواجب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) خلاص شونده رستگار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم