دینه

لغت نامه دهخدا

( دینة ) دینة. [ ن َ ] ( ع اِ ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد. ( منتهی الارب ). قرض مؤجل. ( از اقرب الموارد ). || علامت موت. ( از لسان العرب ). || خوی. عبادت. ( از تاج العروس ). || باران نرم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گردن دادن. ( منتهی الارب ). طاعت. ( اقرب الموارد ). || تأخیر: بعته بدینة؛ ای بتأخیر. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
دینه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) دیروز. روز گذشته. ( ناظم الاطباء ). دیروزین. دیروزینه.دی. ( یادداشت دهخدا ). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. ( غیاث ) ( آنندراج ) : امیر [ مسعود ] خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. ( تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب ). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325 ).
ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر
فراوان خورد یار امروز تشویر.لامعی.بفردا چه امیدستت که فردا
نه موجود است همچون روز دینه.ناصرخسرو.بچه بط اگر چه دینه بود
آب دریاش تا بسینه بود.سنائی ( حدیقه ).ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته امروز یا ز باقی دینه.( از اسرارالتوحید ص 276 ).عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشته هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است. ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201 ). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینه ٔایشان بود. ( ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6 ). امروز دوزن دارم با زن دینه. ( ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18 ).
فردا به باد کار صاحب از امروز
چونانک امروز بهتر است ز دینه.سوزنی.گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست
گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست.نظامی.نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری. ( تذکره الاولیاء عطار ).
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد.

فرهنگ معین

(نِ ) (ص نسب . ) دیروزی ، دیروزین .

فرهنگ عمید

۱. دیروز.
۲. (صفت نسبی ) دیروزی، دینه روز: بچهٴ بط اگر چه دینه بُوَد / آب دریاش تا به سینه بُوَد (سنائی۱: ۱۵۴ ).

فرهنگ فارسی

نقاش مسلمان فرانسوی که نام خود را بناصرالدین بدل کرد ( ف. پاریس ۱۹۲۹ م. ) وی مدتی در افریقا در میان مردم بومی زندگی کرد و ازو دو اثر بنثر باقی مانده : شرح احوال رسول ( ص ) انتقاد از خاورشناسان .
دیروز، دیروزی، دینه روزهم گفته اند
( صفت ) دیروزی دیروزین : بچه بط اگر چه دینه بود آب دریاش تا بسینه بود ( حدیقه سنائی ) .
وام که ادای آنرا مدت معینی باشد .

فرهنگ اسم ها

اسم: دینه (دختر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: dine) (فارسی: دینه) (انگلیسی: dineh)
معنی: نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
دین (۱۰۱ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم