دم سرد

لغت نامه دهخدا

دم سرد. [ دَ س َ ] ( ص مرکب ) که دارای باد سرد است. که هوای سرد دارد. با باد و هوای سرد :
شبی دم سرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.نظامی. || کسی که سخن بی اثر می گوید. ( ناظم الاطباء ). کنایه از کسی که سخنش درنگیرد. ( آنندراج ) :
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم.حافظ.

فرهنگ معین

( ~. سَ ) (ص . ) مأیوس ، ناامید.

فرهنگ عمید

کسی که کلامش در دیگری اثر نکند.

فرهنگ فارسی

که دارای باد سرد است .

ویکی واژه

مأیوس، ناامید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال عشق فال عشق فال ورق فال ورق