دست کج

لغت نامه دهخدا

دست کج. [ دَ ک َ ] ( ص مرکب ) کج دست. کسی که دست او کج باشد. آنکه دست کج دارد. || کنایه ازدزد. آنکه به دزدی خوی کرده است. دزد معتاد که عادت به دزدی دارد. معتاد به دزدی. دست شیره ای. ناخنکی.

فرهنگ معین

(دَ. کَ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که دست او کج و معوج باشد. ۲ - کنایه از: دزد، جیب بر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که دست او کج و معوج باشد . ۲ - دزد جیب بر .

ویکی واژه

کسی که دست او کج و معوج باشد.
کنایه از: دزد، جیب بر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم