درودگری

لغت نامه دهخدا

درودگری. [ دُ گ َ ] ( حامص مرکب ) شغل درودگر. حرفه درودگر. نجاری و شغل چوب تراشی. ( ناظم الاطباء ). نجارة. ( منتهی الارب ) ( دهار ): هوشنگ... دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. ( نوروزنامه ). درودگری کار بوزینه نیست. ( کلیله و دمنه ). سین چون دندانهای اره درودگری باید. ( از راحة الصدور، در تعلیم خط ).
- امثال :
از بوزینه درودگری نیاید. ( امثال و حکم ).

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) نجاری .

فرهنگ عمید

پیشۀ درودگر، نجاری.

فرهنگ فارسی

۱ - عمل درودگر . ۲ - ( اسم ) شغل درودگر .
حرفه درودگر نجاری و شغل چوب تراشی نجاره

ویکی واژه

نجا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال احساس فال احساس فال میلادی فال میلادی