خلوتی

لغت نامه دهخدا

خلوتی. [ خ َل ْ وَ ] ( ص نسبی ) منسوب به خلوت. کنایه از گوشه نشین و مجرد. ( از ناظم الاطباء ) :
بشنو ازین پرده و بیدار شو
خلوتی پرده اسرار شو.نظامی.خلوتی پرده اسرار شو
ما همه خفتیم تو بیدار شو.نظامی.
خلوتی. [ خ َل ْ وَ ] ( اِخ ) نام سلسله ای از درویشان. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خلوتیه شود.
خلوتی. [ خ َل ْ وَ ] ( اِخ ) نام کمال الدین اسماعیل اصفهانی ، شاعر معروف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - محرم . ۲ - گوشه نشین .

فرهنگ عمید

۱. مربوط به خلوت.
۲. [قدیمی] = خلوت نشین
۳. [قدیمی] مَحرم راز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - گوشه نشین منزوی مجرد . ۲ - پیرو فرق. خلوتیه .
نام کمال الدین اسماعیل اصفهانی شاعر معروف .

ویکی واژه

محرم.
گوشه نشین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت