اکیل

لغت نامه دهخدا

اکیل. [ اَ ] ( ع ص ) اکول. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بسیارخوار. ( دهار ). || خورنده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || همکاسه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). همراه خورنده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). همخور. همکاسه.( نصاب الصبیان ). || بزی که جهت شکار گرگ ونحو آن استاده کنند. || چارپایی که آنرا سبع خورده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مأکول. ( اقرب الموارد ) : هزار و سیصد مرد بر آن صحرا ضجیع تراب و اکیل غراب گردانیدند.( ترجمه تاریخ یمینی ص 227 ). و رجوع به اکیلة شود.

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ص . ) همکاسه ، همخور.

فرهنگ فارسی

اکول، پرخور
( صفت ) همکاسه همخور.

ویکی واژه

همکاسه، همخور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال فرشتگان فال فرشتگان فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت