تعانق
تعانق. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دست در گردن یکدیگر افکندن در محبت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بغلگیر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): تعانقوا عند الوداع. ( از اقرب الموارد ).
(تَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست در گردن هم انداختن .
دست در گردن هم انداختن، یکدیگر را در آغوش گرفتن.
دست درگردن هم اندا تن، در آغوش گرفتن
( مصدر ) دست در گردن هم انداختنیکدیگر را در آغوش کشیدن .
دست در گردن هم انداختن.