آلر

لغت نامه دهخدا

( آلر ) آلر. [ ل َ ] ( اِ ) سرین. آلست. آرست :
بیکی گرم تپانچه که بر آن آلر تو
بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار؟ابوالمثل بخاری.بینی آن جزبن اندام تو و آلر تو
جان من باد فدای پدر و مادر تو.طیان.ندیده دیده دنیا که دلبری دارد
سفید و نازک و فربه که آلرت باشد .عبید زاکانی.و رجوع به اَلر شود.
الر. [ اَل ْ ل َ] ( اِ ) سرین. ( صحاح الفرس ). در همین فرهنگ بفتح الف و تشدید لام و فتح آن ضبط شده است ولی شعوری در فرهنگ خود از بحرالغرائب حلیمی بفتح الف و ضم لام مخفف یعنی اَلُر آورده است و مشهور آلَر است. رجوع به آلر در این لغت نامه و فرهنگ شعوری ج 1 ورق 106 الف شود.
الر. [ اَ لِف ْ لام ْ را ] ( اِخ ) یعنی انا اﷲ اری ؛ منم خدای که می بینم. ( ترجمان علامه تهذیب عادل ). یعنی انا اﷲ الرؤف. ( ناظم الاطباء ). در آغاز سوره های دهم ، یازدهم ، دوازدهم ، چهاردهم و پانزدهم از قرآن کریم یعنی یونس ، هود، یوسف ، ابراهیم و حجر آمده است ، و از حروف مقطعه قرآن یافواتح سور است. رجوع به فواتح سور شود :
الف لام را تلک آیات را
بخوان تا بدانی حکایات را.شمسی ( یوسف و زلیخا ).
الر. [ اُ ل ِ ] ( اِخ ) لئونار ( 1707 - 1783 م. ). عالم ریاضی دان سویسی متولد به بال . وی با اکتشافات گرانبهای خود آنالیز و مکانیک استدلالی را توسعه داده است. در علم هیئت تئوری جدید ماه و یادداشتهای مهمی درباره عدم تساوی کواکب را به وی مدیونند. علاوه بر مطالعات فوق وی به فیزیک و شیمی و ماوراءالطبیعه نیزاشتغال داشت. در سن شصت سالگی نابینا شد، با این حال تحقیقات و مطالعات خود را تا زمان مرگ ادامه داد.
الر. [ اُل َ ] ( اِخ ) دهی است در سبزوار. رجوع به اولر شود.

فرهنگ معین

( آلر ) (لَ ) ( اِ. ) سرین ، کفل .

فرهنگ عمید

( آلر ) سرین، کفل، ران، آلست، آرست.

فرهنگ فارسی

( آلر ) ( اسم ) سرین کفل آلست آرست الست .
سرین، کفل، ران، آلست و آرست هم گفته شده
دهی است در سبزوار

دانشنامه عمومی

آلر. آلر رودی است که به وزر می ریزد. این رود از کشور آلمان می گذرد و طول آن ۲۱۱ کیلومتر ( ۱۳۱ مایل ) است.
آلر (رود آستوریایی). آلر ( به اسپانیایی: Río Aller ) یک رود در اسپانیا است که در آستوریاس واقع شده است.

ویکی واژه

سرین، کفل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال آرزو فال آرزو فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت