تحرس
تحرس. [ ت َ ح َرْ رُ ] ( ع مص ) احتراس. خویشتن را از چیزی نگاه داشتن. ( زوزنی ). تحرس از چیزی ؛ خود را پاس داشتن از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خود را از چیزی نگاه داشتن. ( آنندراج ). تحفظ. ( قطر المحیط ). احتراس. توقی و تحفظ. ( اقرب الموارد ).
(تَ حَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) در پناه شدن . ۲ - پاس داشتن . ۳ - (اِمص . ) پاسداری .
خود را نگهداری کردن، خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن.
۱- ( مصدر ) در پناه شدن . ۲- پاس داشتن . ۳-( اسم ) پاسداری .
در پناه شدن.
پاس داشتن.
پاسدا