( آب دادن ) آب دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) آبیاری کردن. پسانیدن.
فرهنگ معین
( آب دادن ) (دَ ) (مص م . ) ۱ - آبیاری کردن . ۲ - فلزی را با فلز دیگر اندودن .
فرهنگ فارسی
( آب دادن ) ( مصدر ) ۱ - اعطای آب بکسی یا حیوانی : ( یک لیوان آب بمن داد . ) ۲ - آب ریختن جاری کردن آب با آب پاش و مانند آن آبیاری کردن : ( باغچه را آب دادم . ) یا آب دادن بزهر . آلودن شمشیر و خنجر و جز آن بزهر تا التیام نپذیرد . یا آب دادن چشم . جاری شدن آب مخصوص از دیدگان بعلت کسالت و پیری . یا آب دادن فلز . طلی کردن آن بفلز گرانبهاتر آب زر یا سیم دادن . یا آب دادن کارد و شمشیر و مانند آن عملی که شمشیر سازان و کارد گران کنند برای سخت کردن آهن و آن فرو بردن فلز تفت. شمشیر و مانند آن است در آب . ( آبدادن ) آبیاری کردن
ویکی واژه
آبیاری کردن. فلزی را با فلز دیگر اندودن. annaffiare innaffiare