لغت نامه دهخدا ( آرام کردن ) آرام کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آرامانیدن. آرمش دادن. آرامش دادن. آرام بخشیدن. تسکین.
فرهنگ فارسی ( آرام کردن ) ( مصدر ) ۱- استراحت بخشیدن راحت بخشیدن آسایش دادن . ۲ - تسلی دادن تسکین بخشیدن . ۳ - مطمئن کردن .آرامش یافتن
ویکی واژه تسکین دادن، تسلی دادن. پدر داغ دیده را آرام کرد و او را به خانه برد.(مجاز): ایجاد امنیت کردن در جایی، امن و بیخطر کردن.