بانداژ

لغت نامه دهخدا

بانداژ. ( فرانسوی ، اِمص ) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.

فرهنگ معین

[ فر. ] ( اِ. ) زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن ، باندپیچی (فره ).

فرهنگ عمید

بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی.

فرهنگ فارسی

زخم بند بستن جراحت

دانشنامه عمومی

باند یا بانداژ ( به فرانسوی: Bandage ) نوارهای پارچه ای تور مانند و گاه کش دار که در طول و عرض های متفاوتی تهیه می شوند. به عمل بستن زخمها در پایان کار به وسیله باندها را نیز بانداژ می گویند. بانداژ باید متناسب با نوع و محل و ابعاد محل عمل جراحی باشد تا بتواند به خوبی زخم را بپوشاند. ساده ترین مدل بانداژ از ۳عدد گاز ساده بعلاوه باند و نوار چسب تشکیل می شود.

ویکی واژه

زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (فره)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای فال اعداد فال اعداد