تسعیر. [ ت َ] ( ع مص ) نرخ نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). قرار دادن نرخ برای چیزی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || آتش نیک افروختن. ( تاج المصادر بیهقی ). آتش افروختن. ( دهار ) ( آنندراج ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برافروختن آتش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برانگیختن حرب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برانگیختن جنگ. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || متفق شدن گروه بر نرخی.( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تعمیم یافتن شر در قومی. ( از متن اللغة ): سعرالقوم شراً؛ عمهم به. قال الجوهری : و لایقال اسعرهم. ( متن اللغة ). تسعیر. [ ت َ ] ( ع اِ ) فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. ( آنندراج ). نرخ. ( ناظم الاطباء ) : بازگشت و گفت هفتم از رجب گفت در ری چیست تسعیر ای عجب.مولوی.... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان به طرح داده بود. ( مجالس سعدی ). گر ز باران می شود تسعیر نازل از چه رو شد ز اشکم حسن گندمگون جانان قیمتی.( از آنندراج ).|| تقویم و تعیین نرخ و ارزش و بهاء و قیمت. ( ناظم الاطباء ). قیمت نهادن و نرخ معین کردن. ( فرهنگ نظام ): هر ماه قیمت آن از قرار تسعیر صاحب نسق و محتسب الممالک و ریش سفیدان صنف که بمهر ناظر رسد ابتیاع شود. ( تذکرةالملوک چ 2 ص 31 ) و رجوع به همین کتاب ص 47 و 50 شود. || خراج. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نرخ گذاشتن برای چیزی ، بها تعیین کردن . ۲ - (اِ. ) تبدیل ارز.
فرهنگ عمید
نرخ گذاشتن، بها و ارزش چیزی را معین کردن، برای جنسی نرخ تعیین کردن.
فرهنگ فارسی
نرخ گذاشتن، بهاوارزش چیزی رامعین کردن ۱- ( مصدر ) نرخ گذاشتنتعیین بها کردن . ۲- ( اسم ) ارزیابی . ۳- تبدیل پول کشوری بپول کشور دیگر مبادل. ارز. جمع : تسعیرات . فارسیان بمعنی نرخ استعمال میکنند
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تسعیر، اصطلاحی است در فقه که به معنای قیمت گذاریِ اجباری بر کالای مورد معامله می باشد. تسعیر در لغت به معنای تعیین نرخ و توافق کردن بر یک قیمت است و در فارسی به معنای نرخ نیز به کار رفته است. در مباحث کلامی در مباحث کلامی، با نظر به تفاوت معنایی سِعر و ثمن، متکلمان درباره مسبب گرانی یا ارزانی نرخ ها، آرای گوناگونی مطرح کرده اند. تعریف اصطلاحی تسعیر تسعیر در فقه، قیمت گذاریِ حاکم یا نماینده او و اجبار بر معامله، بر اساس آن قیمت است.