لغت نامه دهخدا
- ادات بناء ؛ اسباب او.
- ادات حرب ؛ سلاح جنگ : قال التنوخی : و کان [ ابن الجراح احمدبن محمد ] احدالفرسان یلبس اداته و یرکب فرسه و یخرج الی المیدان و یطرد الفرسان. ( معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 79 س 2 ).
- ادات نجار ؛ آلات او.
|| سبب. || یکی از اقسام کلمه که در اصطلاح نحویین حرف گویند. به اصطلاح علمی حرف که در مقابله اسم و فعل باشد و آن لفظی است که بدان اسم را بفعل ربط دهند. ( غیاث اللغات ). در نزد علماء نحو و ارباب منطق حرف باشد که یکی از اقسام سه گانه کلمه است و در مقابل اسم و فعل ایراد شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، اَدوات.
اداة. [ اَ ] ( ع اِ ) رجوع به ادات شود.
اداة. [ اَ ] ( اِخ ) نام کوهی. ( مراصدالاطلاع ).