ابول

لغت نامه دهخدا

ابول. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) شاشنده تر: اَبوَل من کلب.
ابول. [ اُ ] ( ع مص ) بالا کشیدن و دراز شدن گیاه بآن حدّ که شتر تواند چرید. || بعلف بسنده کردن شتر از آب. بسنده کردن ستور بگیاه تر از آب. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازایستادن مرد از آرمیدن با زن خویش. || پارسا شدن. || گذاشته شدن اشتر بچرا بی ساربان و غائب شدن یا وحشت نمودن شترها.
ابول. [ اُ ] ( ع اِ ) گله یا گروهی از پرندگان. || گروهی از اسبان. || گروهی اشتران. || پی درپی آینده از ایشان. ج ، ابابیل.

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از گوشه های ماهور
گله یا گروهی از پرندگان گروهی از اسبان گروهی اشتران

ویکی واژه

پیشوند برخی اسامی و القاب ایرانی- اسلامی، مانند ابوالحسن، ابوالقاسم‌ یا ابوالهول. ابول ممکن است از دو جزء اَ - بؤل شکل گرفته باشد، همچنین معنای اوّل نیز برای آن قابل تصور است، مانند ابوالقاسم که ممکن است اوّل قِسم بوده یا ابوالهول که به نظر اوّل حول یا حول عظیم است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم