لغت نامه دهخدا
- طیر ابابیل ؛ گله های مرغان. جفاله جفاله. ابوعبیده گوید واحد آن ابیل است و ابوجعفر رواسی بر آن است که واحد ابابیل ابول باشد. ( المزهر ).
|| در تداول فارسی ، پرستو. پرستوک. خطاف. چلچله. پیلوایه. پلستک. پالوانه. حاجی حاجی. بادخورک. بالوایه. دالپوز :
اضعف مرغان ابابیل است و او
پیل را بدْرید و نپْذیرد رفو.مولوی.- مثل ابابیل ؛ سخت کم خور.