نگزاییدن

لغت نامه دهخدا

نگزاییدن. [ ن َ گ َ دَ / ن َ دَ ] ( مص منفی ) آسیب نرساندن. مقابل گزاییدن. رجوع به گزاییدن شود:
جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی
که بفزاید به آبان ها و نگزایدْش صرصرها.منوچهری.آنکس که ز پشت سعد سلمان آید
گر زهر شود ملک تو را نگزاید.مسعودسعد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت