آلاس

لغت نامه دهخدا

( آلاس ) آلاس. ( اِ ) زغال. زگال. انگِشت. فحم :
تاب قهرش تیغ را الماس کرد
برق خشمش کوه را آلاس کرد.سراج الدین راجی.
الاس. [ اُ ] ( ع حامص ) دیوانگی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( آلاس ) ( اِ. ) زغال ، زگال .

فرهنگ عمید

( آلاس ) زغال، زگال، انگِشت.

فرهنگ فارسی

( آلاس ) ( اسم ) زغال زگال انگشت .
زغال انگشت
زغال، زگال، انگشت
دیوانگی .

دانشنامه عمومی

آلاس. آلاس ( به اسپانیایی: Alás Serch ) یک منطقهٔ مسکونی در اسپانیا است که در آلت یورگل واقع شده است. آلاس ۵۷٫۷ کیلومتر مربع مساحت دارد.
الاس ( به فرانسوی: Allos ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Allos - Colmars واقع شده است.
الاس ۱۱۶٫۶۵ کیلومترمربع مساحت و ۶۹۱ نفر جمعیت دارد و ۱٬۴۲۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

ویکی واژه

(قدیم): زغال، زگال. انگشت. آلاس در زبان معیار باستان ممکن است به دو بخش آل - آس قابل تجزیه باشد؛ و مفهوم کلی از آن «بگیر آویز کُن» بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ