آمیختگی

لغت نامه دهخدا

( آمیختگی ) آمیختگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) امتزاج. اختلاط. شوب. || الفت. معاشرت. خلطه و آمیزش: چون... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. ( تاریخ بیهقی ).
- آمیختگی دادن؛ تألیف.
- آمیختگی کار؛ ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی؛ الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار؛ بوخ.
- آمیختگیها؛ شوائب.

فرهنگ معین

( آمیختگی ) (تِ یا تَ ) (حامص. ) ۱ - امتزاج، اختلاط. ۲ - الفت، معاشرت، خلطه، آمیزش.

فرهنگ عمید

( آمیختگی ) ۱. اختلاط، امتزاج.
۲. [قدیمی] معاشرت، الفت، خلطه، آمیزش.

فرهنگ فارسی

( آمیختگی ) ( صفت ) لایق آمیختن شایست. آمیختن آنچه که آمیختن آن ناگزیر باشد.

ویکی واژه

مخلوط بودن دو یا چند چیز باهم. امتزاج، اختلاط.
(قدیم): معاشرت، انس و الفت، خلطه، آمیزش.

دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز