لغت نامه دهخدا
- امداد کردن ؛ یاری دادن.
- پست امدادی ؛ پاسگاهی که برای کمک در مواقع ضروری ساخته شود مانند پست امدادی شیر و خورشید. ( فرهنگ فارسی معین ذیل پست ).
- پست امدادی آموزشگاهها ؛ شفاخانه. ( از لغات فرهنگستان از فرهنگ فارسی معین ذیل پست ).
|| بخشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مثمر شدن. ( آنندراج ). || سیاهی دردوات کردن و بقلم سیاهی دادن کاتب را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). مداد دادن قلم را. ( آنندراج ). بسیارکردن آب و سیاهی دوات. ( از المنجد ). مداد در دوات کردن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || آب دادن چیزی را. ( آنندراج ). || ریم و زردآب گرد آمدن در زخم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).برآمدن ریم از جراحت. ( آنندراج ). || هودر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || آب و تری روان شدن درچوب عرفج. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مدید خورانیدن شتر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مدید ( آب و آرد یا آرد نرم ) نوشانیدن بشتر. || گسترده شدن روشنایی روز. ( از اقرب الموارد ).
امداد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مدت. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ مُدّ پیمانه ها. ( اقرب الموارد ). رجوع به مُدّ شود. || ج ِ مدد. یاران. ( فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ مَدَد. ( از اقرب الموارد ). افواجی که پی در پی برسند. ( حاشیه کلیله و دمنه چ مینوی ص 3 ) : عزایم پادشاهان را به امدادفتح مبین و تواتر نصر عزیز مؤید گردانیده. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 9 ). || مجازاً درود و سلام پیاپی. ( از حاشیه کلیله و دمنه ، چ مینوی ص 3 ) : درودی که امداد آن به امتداد روزگار متصل باشد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 3 ). که امداد خیرات و اقسام سعادات بدو نزدیکتر که در کارها ثابت قدم باشد. ( کلیله و دمنه ص 41 ). که امداد خیر و سعادت بجانب او متصل گردد. ( کلیله و دمنه ص 265 ). و رجوع به مدد شود.