اسفل. [ اَ ف َ ]( ع ن تف ) نعت تفضیلی از سافل. زیرتر. ( غیاث ). بزیرتر. پست تر. ( غیاث ). فروتر. ( مهذب الاسماء ). فرودتر. پائین تر. ( غیاث ). مقابل اعلی. ج ، اسفلون ( مهذب الاسماء )،اسافل. || ( ص ) فرود. فرودین. زیر. زیرین.پایین. مقابل اعلی : فک اسفل ، زند اسفل : همچو قندیل معلّق در هوا نی بر اسفل میرود نی بر علا.مولوی. || ( اِ ) ته. تک. بُن. || اِسْت. مقعد. دبر : و ینفع [ البنفسج ] من وجع الاسفل و شقاقه و اورامه. ( ابن البیطار ). - اسفل بطن ؛ خَثلَة ( مابین سُرّه و عانة ). - اسفل درجه ؛ حدّاقل. کمینه . - اسفل سافلین . رجوع به اسفل سافلین شود. - علم اسفل ؛ فلسفه طبیعیّة. علم اسفل عبارتست از حکمت طبیعی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). اسفل. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سیمکان شهرستان جهرم واقع در 56 هزارگزی باختری کلاکلی کنار راه فرعی جهرم به میمند. دامنه ، گرمسیر و مالاریائی. سکنه 224 تن. آب آنجا از چشمه. محصول آن غلات ، برنج ، خرما، مرکبات. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان گلیم بافی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
۱ - ( صفت ) فرودتر زیرین زیرتر مقابل اعلی . ۲ - فرود فرودین زیر زیرین پایین . ۳ - ته تک بن . ۴ - مقعد دبر . جمع : اسافل اسفلون اسفلین . یا اسفل درجات . فروترین پایه ها. یا اسفل سافلین یا علم اسفل . فلسف. طبیعی حکمتی که از طبیعت بحث میکند . دهی در شهرستان جهرم
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَسْفَلَ: پایینتر-پایینترین معنی عُدْوَةِ: طرف بلند بیابان - دامنه - مکان مرتفع (منظور در عبارت "إِذْ أَنتُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلدُّنْیَا وَهُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلْقُصْوَیٰ وَﭐلرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ " این است که از لحاظ ارتفاع قرار گرفتن در دامنه ،شما در بین لشکر دشمن و کاروان تجاری آنها بودید ... ریشه کلمه: سفل (۱۰ بار)