اسفل

لغت نامه دهخدا

اسفل. [ اَ ف َ ]( ع ن تف ) نعت تفضیلی از سافل. زیرتر. ( غیاث ). بزیرتر. پست تر. ( غیاث ). فروتر. ( مهذب الاسماء ). فرودتر. پائین تر. ( غیاث ). مقابل اعلی. ج ، اسفلون ( مهذب الاسماء )،اسافل. || ( ص ) فرود. فرودین. زیر. زیرین.پایین. مقابل اعلی : فک اسفل ، زند اسفل :
همچو قندیل معلّق در هوا
نی بر اسفل میرود نی بر علا.مولوی. || ( اِ ) ته. تک. بُن. || اِسْت. مقعد. دبر : و ینفع [ البنفسج ] من وجع الاسفل و شقاقه و اورامه. ( ابن البیطار ).
- اسفل بطن ؛ خَثلَة ( مابین سُرّه و عانة ).
- اسفل درجه ؛ حدّاقل. کمینه .
- اسفل سافلین . رجوع به اسفل سافلین شود.
- علم اسفل ؛ فلسفه طبیعیّة. علم اسفل عبارتست از حکمت طبیعی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
اسفل. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سیمکان شهرستان جهرم واقع در 56 هزارگزی باختری کلاکلی کنار راه فرعی جهرم به میمند. دامنه ، گرمسیر و مالاریائی. سکنه 224 تن. آب آنجا از چشمه. محصول آن غلات ، برنج ، خرما، مرکبات. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان گلیم بافی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

فرهنگ معین

(اَ فَ ) [ ع . ] ۱ - (ص تف . ) پایین تر، زیرتر. ۲ - مقعد، دبر. ج . اسافل .

فرهنگ عمید

پایین تر، پست تر، زیرتر.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) فرودتر زیرین زیرتر مقابل اعلی . ۲ - فرود فرودین زیر زیرین پایین . ۳ - ته تک بن . ۴ - مقعد دبر . جمع : اسافل اسفلون اسفلین . یا اسفل درجات . فروترین پایه ها. یا اسفل سافلین یا علم اسفل . فلسف. طبیعی حکمتی که از طبیعت بحث میکند .
دهی در شهرستان جهرم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَسْفَلَ: پایینتر-پایینترین
معنی عُدْوَةِ: طرف بلند بیابان - دامنه - مکان مرتفع (منظور در عبارت "إِذْ أَنتُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلدُّنْیَا وَهُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلْقُصْوَیٰ وَﭐلرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ " این است که از لحاظ ارتفاع قرار گرفتن در دامنه ،شما در بین لشکر دشمن و کاروان تجاری آنها بودید ...
ریشه کلمه:
سفل (۱۰ بار)

ویکی واژه

پایین تر، زیر
مقعد، دبر.
اسافل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای