ادخار. [ اِ ] ( ع مص ) خرد کردن. || خوار گردانیدن. ادخار. [ اِدْ دِ ] ( ع مص ) اِذّخار.ذخیره کردن. ذخیره نهادن. اندوختن. جمع کردن. یخنی نهادن. انبار کردن. پس انداز کردن. نهان کردن چیزی : حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات بازدارد. ( کلیله و دمنه ). || برگزیدن.
فرهنگ معین
(اِ دِّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ذخیره کردن . ۲ - برگزیدن .
فرهنگ عمید
پس انداز کردن، ذخیره کردن، اندوختن.
فرهنگ فارسی
اذخار، ذخیره نهادن، اندوختن، پس اندازکردن ( مصدر ) ۱ - اذخار ذخیره کردن ذخیره نهادن انبار کردن اندوختن جمع کردن پس انداز کردن چیزی را . ۲ - بر گزیدن . خرد کردن خوار گردانیدن