ادخار

لغت نامه دهخدا

ادخار. [ اِ ] ( ع مص ) خرد کردن. || خوار گردانیدن.
ادخار. [ اِدْ دِ ] ( ع مص ) اِذّخار.ذخیره کردن. ذخیره نهادن. اندوختن. جمع کردن. یخنی نهادن. انبار کردن. پس انداز کردن. نهان کردن چیزی : حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات بازدارد. ( کلیله و دمنه ). || برگزیدن.

فرهنگ معین

(اِ دِّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ذخیره کردن . ۲ - برگزیدن .

فرهنگ عمید

پس انداز کردن، ذخیره کردن، اندوختن.

فرهنگ فارسی

اذخار، ذخیره نهادن، اندوختن، پس اندازکردن
( مصدر ) ۱ - اذخار ذخیره کردن ذخیره نهادن انبار کردن اندوختن جمع کردن پس انداز کردن چیزی را . ۲ - بر گزیدن .
خرد کردن خوار گردانیدن

ویکی واژه

ذخیره کردن.
برگزیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب