امیه

لغت نامه دهخدا

امیه. [ اَ ی َه ْ ] ( ع ن تف ) آب بسیارتر. ( منتهی الارب ). آب دارتر، گویند: البئر امیه مماکانت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مصغرامه به معنی کنیز، کنیزک ، ونام قبیلهای ازقریش
نام چند تن از صحابه است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امیه (ابهام زدایی). امیه ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • امیّة بن عبد شمس، مشهور به امیه اکبر از اشراف و بزرگان قریش در روزگار جاهلیت• امیة بن خلف، از سران قریش و یکی از مخالفان مشهور پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مکه • امیّة بن ابی صلت ثقفی، شاعر معروف دوران جاهلی• امیة بن اسکر، امیة بن حُرثان بن اَسکر (د ح ۲۰ق /۶۴۱م )، شاعر مخضرم و از معاصران پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)• امیة بن سعد طائی، مکنّی به ابوصمصام از قبیله طی و از یاران شهید امام حسین (علیه السلام)
...

ویکی واژه

کنایه از امت اَیّه است و معاویه شاخص این دودمان. امیه ممکن است به صورت اُم - اَیّه قابل تجزیه یاشد، و اُم را باید امت یا ملت توصیف نمود، اُم اصطلاحی باستانی متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد. اگر عمّان به صورت اُمٌان انشاء گردد وجه اشتراک امیه و عمان در کلمه اُم یا امت است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت فال فرشتگان فال فرشتگان