آغ

لغت نامه دهخدا

اغ. [ اُ ] ( اِ صوت ) صدائی که در حین استفراغ از گلو برآید. ( فرهنگ نظام ): صدای اغ بچه را شنیدم ، دویدم بیرون شانه هایش را گرفتم مبادابر زمین افتد. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به اغ اغ شود.
- اُغ زدن ؛ درحال استفراغ و قی از گلو صدا دادن. و مشتقات مصدر مذکور تمام استعمال می شوند: فلان دارد اغ می زند. ( از فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

صدائی که در حال استفراغ و قی از گلو بر آید .

ویکی واژه

سفید، رنگ سفید.
پوست سفید، انسان سفید.
آغ کردن، نفرین کردن، آه ناله کردن پشت سر کسی معمولا پدر یا مادر پشت سر فرزند نااهل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب