برتافته

لغت نامه دهخدا

برتافته. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نعت مفعولی مرکب از برتافتن. رجوع به برتافتن و تافتن شود: عقلاء؛ شتر ماده برتافته پای. ( منتهی الارب ).
- برتافته شدن ؛ خشمگین شدن. رجوع به تافته شدن شود.

فرهنگ معین

( ~. تِ ) (ص مف . ) ۱ - برگشته . ۲ - پیچیده . ۳ - تاب آورده .

فرهنگ عمید

۱. برگردیده، برگشته.
۲. پیچیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- برگشته برگردیده . ۲- برگردانیده. ۳- پیچیده . ۴- سوراخ کرده سفته . ۵- تحمل کرده تاب آورده .

ویکی واژه

برگشته.
پیچیده.
تاب آورده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انگلیسی فال انگلیسی