برانگیخته

لغت نامه دهخدا

برانگیخته. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برانگیختن شود.

فرهنگ معین

( ~. اَ تَ ) (ص مف . ) تحریک شده ، تحریض گردیده .

فرهنگ عمید

۱. وادارشده.
۲. تحریک شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تحریک شده تحریض گردیده .

فرهنگستان زبان و ادب

{excited} [شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد

ویکی واژه

تحریک شده، تحریض گردیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شمع فال شمع