بالین

لغت نامه دهخدا

بالین. ( ص نسبی ) منسوب به بال. || ( اِ ) بالشی را گویند که زیر سر نهند. ( برهان قاطع ). آنچه زیر سر نهند هنگام خسبیدن و آنرا بالشت و بالش نیز گویند و نرم است. ( از شرفنامه منیری ). مُتّکا. هدایت در انجمن آرا در توصیف بالین و نهالی آرد: چون در وقت راحت و خواب در زیر سر و بازو و پهلو چیزهایی نرم از پنبه و پشم آکنده می نهاده اند آنچه در زیر سرمی نهند بپارسی دری سَرین گویند و آنچه در زیر تن نهند بستر گویند و آنرا برخوابه نیز گویند یعنی چیزی که بر آن خسبند و آنرا نهالی نیز گویند و توشک هم گویند. ( از انجمن آرای ناصری ). مِبَنذَه. ( منتهی الارب ). آنچه زیر سر نهند گاه خفتن. بالشی را گویند که بوقت خواب زیر سر نهند. ( آنندراج ). زیرسری. بالش. بالشت. آنچه در زیر سر در وقت خواب و استراحت گذارند. ( ناظم الاطباء ). کیسه مانندی که در آن پشم و پنبه و کُلَش و یا مانند آن پرکنند دروقت نشستن برای تکیه دادن پشت بازو بر آن استعمال کنند و در وقت خواب زیر سر گذارند. لفظ مذکور بمعنی چیز منسوب به بال ( بازو ) است چه در اول آن را برای تکیه بازو در طرف راست و چپ استعمال میکردند و بعد درسَرین هم استعمال شد. ( از فرهنگ نظام ) :
فرستاده کشتن گر آیین بدی
سرت راکنون خاک بالین بدی.فردوسی.چو بسترز خاک است و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت.فردوسی.همه خاک دارند بالین و خشت
خنک آنکه جزتخم نیکی نکشت.فردوسی.سپهر بلند ار کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو.فردوسی.ز خفتان شایسته بد بسترش
به بالین نهاد آن کشی مغفرش.فردوسی.فکندگان سنان ترا به روز نبرد
ز کشتگان بود ای شاه بستر و بالین.فرخی.از آرزوی جنگ زره داری بستر
وز دوستی جنگ سپر داری بالین.فرخی.همی گفتی چنین دل خسته رامین
دل از آرام دور و تن ز بالین.( ویس و رامین ).چو از بالین خزت سرگراید
ترا جزخاک بالینی نباید.( ویس و رامین ).تا سحرگه ز بس اندیشه نجست از من
سر من جز که سر زانوی من بالین.ناصرخسرو.بالینت اگرچه خوب و نرم است
سر خیره منه بزیر بالین.ناصرخسرو.بالین سر از هوس تهی کن

فرهنگ معین

[ په . ] ( اِ. ) بالش ، بستر.

فرهنگ عمید

۱. بستر.
۲. بالش، آنچه در موقع خواب بر آن تکیه دهند.
۳. آن قسمت از بستر یا تختخواب که طرف سر و سینه واقع می شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنچه بهنگام خواب زیر سر نهند بالش بالشت .

فرهنگ اسم ها

اسم: بالین (دختر) (کردی)
معنی: کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون ( نگارش کردی

ویکی واژه

بالش، بس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم