بازتاب

لغت نامه دهخدا

بازتاب. ( اِ مرکب ) انعکاس. ( لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط عضلانی ظاهر میشود. مانند تنگ و فراخ شدن مردمک چشم زیر تأثیر روشنائی. رجوع شود به روانشناسی پرورشی سیاسی ص 245.

فرهنگ معین

(اِمص . ) ۱ - برگشت ، انعکاس . ۲ - مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود. ۳ - پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی ).

فرهنگ عمید

۱. درخشش.
۲. انعکاس.

فرهنگ فارسی

بازتابیدن، تابش دوباره، درخشش، انعکاس
انعکاس

فرهنگستان زبان و ادب

{reflection} [شیمی، فیزیک] بازگشت پرتو یا موج صوتی یا گرما در برخورد به سطح مشترک دو محیط
{reflex} [پزشکی] فعالیتی خودکار یا غیرارادی که ازطریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بی آنکه لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه عمومی

بازتاب یا اِنعِکاس ( به انگلیسی: Reflection ) عبارت است از تغییر مسیر نور پس از برخورد با یک شیء. قانون بازتاب می گوید اگر روی نقطهٔ بازتاب، خطی عمود بکشیم، زاویهٔ تابش با بازتابش برابر خواهد بود. این قانون را با اصل کمترین زمان ( اصل فرما ) نیز می شود اثبات کرد.
قسمتی از نوری که به سطح مشترک دو محیط تابیده می شود، بازتاب می یابد و قسمتی دیگر از آن عبور می کند و وارد محیط دوم می شود. میزان انتقال و بازتاب به عوامل زیر بستگی دارد:
• زاویه تابش
• پولاریزاسیون موج
• پارامترهای دو محیط
اگر موج تابش با زاویهٔ θi نسبت به خط عمود بر سطح مشترک دو محیط بتابد. بر اساس قانون اسنل موج منعکس شده با همین زاویه بازتابش می یابد.
بازتاب (ترانه). «بازتاب» آلبومی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا کریستینا آگیلرا است.

دانشنامه آزاد فارسی

بازتاب (زیست شناسی). بازتاب (زیست شناسی)(reflex)
در حیوانات، نوعی پاسخ غیر ارادی بسیار سریع به تحریکی خاص. این پدیده را دستگاه عصبی کنترل می کند. برخلاف پاسخ های پیچیده تر و کندتری که پس از فرآوری اطلاعات در یاخته های عصبی مغز ظاهر می شوند، در بازتاب فقط چند یاختۀ عصبی دخالت دارند. یک بازتاب سادهکاملاً خودکار است و نیازی به یادگیری ندارد؛ از آن جمله است عقب کشیدن ناگهانی دست در پاسخ به محرّک دردناک یا پرش پا پس از ضربه زدن به سر زانو. یاخته های حسّی یا گیرنده های زانو از راه یاخته های عصبی حسّی علایمی را به طناب نخاعیمی فرستند. در نخاع، یک قوس بازتاباز طریق یک یاختۀ عصبی واسطهو یک یاختۀ عصبی حرکتیاین علایم را به ماهیچه های پا بازمی گرداند و درنتیجه، ماهیچۀ پا منقبض و ساق پا به بالا پرتاب می شود. در این بازتاب، فقط سه یاختۀ عصبی دخالت دارند و مغز فقط پس از حرکت پا از آن آگاه می شود. این گونه قوس های بازتاب در حیواناتِ کمتر تکامل یافته شایع تر است و برای بقا اهمیّت دارند، زیرا به جاندار توانایی عکس العمل سریع دربرابر خطر می دهند. در حیوانات تکامل یافته تر، که دستگاه عصبی مرکزی تکامل یافته است، مغز در بازتاب ساده تغییراتی ایجاد می کند، مثلاً انسان می تواند بازتاب خودکار دورکردن دست از عامل درد را مهار کند. در بازتاب شرطی شده، تجربیات قبلی (آموخته ها) بازتاب ساده را تغییر می دهند. محرّکی که باعث بازتاب ساده می شود به محرّکی دیگر، که احتمالاً با آن مربوط نیست، ارتباط می یابد. مثلاً، زمانی که صاحب یک سگ، قوطی باز کن را برمی دارد، ممکن است ترشّح بزاق در حیوان، نوعی عمل بازتابی، شروع شود، زیرا سگ آموخته است که این محرّک، برداشتن قوطی باز کن، با محرّک دیگر، دادن غذا، همراه است.
بازتاب (فیزیک). بازتاب (فیزیک)(reflection)
بازتاب
بازتاب
انحراف و برگشت امواج، ازجمله امواج نوریا صوت، در برخورد با سطح. بنا به قانون بازتابزاویۀ تابش، یعنی زاویۀ بین پرتو تابیده شده و خط عمود بر سطح، با زاویۀ بازتاب، یعنی زاویۀ بین پرتو بازتابیده و خط عمود بر سطح، برابر است. هنگامی که نور از محیط غلیظ به محیط رقیق، مثلاً از آب به هوا، می تابد، ممکن است هر دو پدیدۀ بازتاب و شکست اتفاق بیفتد. اگر زاویۀ تابش کوچک باشد، بازتاب در مقایسه با شکست نسبتاً ضعیف خواهد بود، اما نسبت بازتاب به شکست با افزایش زاویۀ تابش افزایش خواهد یافت. به ازای مقدار خاصی از زاویۀ تابش، با نام زاویۀ حد، مقدار زاویۀ شکست به ۹۰ درجه می رسد. به ازای زاویه های تابش بزرگ تر از زاویۀ حد، از آن جا که شکست با زاویۀ بیشتر از ۹۰ درجه امکان پذیر نیست، نور تابیده شده تماماً بازمی تابد. این پدیده را بازتاب داخلی کلّیمی گویند. در تارهای نوری، بی آن که نیازی به تقویت باشد، اطلاعات را به کمک بازتاب داخلی کلّی، به فواصل بسیار دور می فرستند.

ویکی واژه

برگشت، انعکاس.
مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود.
پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم