لغت نامه دهخدا
شکوفه ریخته از باد در بنفشه ستان
چنانکه تافته لولوی از بر اکسون.قطران تبریزی ( از آنندراج ).پیش کف راد تست از غایت جود و سخا
در شبه ، دیبا رکو، اکسون کسا، اطلس گلیم.سوزنی.برسم خدمتی اندر پی جنیبت تو
فکنده دهر ز روز اطلس و ز شب اکسون.ظهیر فاریابی.پوست پوشد هر که لیلی دوست اوست.عطار.چه مرغم کز پی شهباز شیبت
قبا اطلس کلاه اکسون فرستم.خاقانی.از پی عید ظفر پوشند از گرد و خون
شقه اطلس زمین کسوت اکسون فلک.خاقانی.گر نباشد ز برای شرف عیسی کس
پوشش سم خر از اطلس و اکسون نکند.فلکی شروانی.|| نوعی از دیبای سیاه ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ).